روزهای دور از وبلاگ هم گذشت انگار دریچه ای به سوی دنیایی بسته شده بود. ذهن تنبل ما هم استراحتی کرد و باز در حال غلغلکش به سر میبریم که بنویسیم.
این روزها کمی حال و هوای زندگیم عوض شده بعد از چندین وچند سال باز هم وارد قالب جدیدی شدم بازم درس و دانشگاه بازم کلاس و استادو خمیازه ..........
بازم سلف و صف و آموزش. همه این صحنه ها آشناست، اما رفتن به دانشگاه در هر زمان حس خاصی به آدم میده . اینکه وقتی پا توی دانشگاه میذاری ازین قالب روزمره بیرون می آیی باز میشی همون دانشجوی بی ادعا.
از همه اسم ورسم وکلاس و پرستیژشغلیت دست میکشی و جلوی استادهایی که که حالا دیگه بعد از اینهمه تو محل کار بودن میدونی که ممکنه خیلی هم آدمهای جالبی نباشند، با فروتنی تمام فقط گوش میدی .
و حس یادگیری در تو زندگی می آفریند .
دانشگاه پر از بچه های جدیده که خسته وتعجب زده دنبال خوابگاه و واحد و وام و و یک عنوان به نام دانشجو هستندو تو دیگه عین پیر شهر، همه چیز برات قدیمیه. هیجانت فروکش کرده و میدونی که در انتهای این جنب و جوش چه چیزی در انتظار تست.
اما نمیدونم ،همین که احساس میکنی در حال حرکتی ، وقتی از محیط خسته و راکد کارت رها میشی و میری تو یک دنیای دیگه که گوشه وکنارش پر از معصومیت بچه های خسته از کنکور پر از شادی وجسارت و هیجانشون برای دکترو مهندس شدن و خلاصه پر از شور و شعور زندگیست ،حس خوبی به آدم میده!
کلاسهای ما دیگه اون حال و هوای قدیمو نداره چون تعدادزیادی نیستیم. اما بازم من دلم لک میزنه برای شیطنت ، برای گیر دادن به ریخت و قیافه استاد ، برای تنبلی ، غرغر و کلاس تعطیل کردن وهمه خاطرات سالهای پیش،
بازم یک کلاسر تو دستته و میری که از جزوه های بد خط دوستت کپی بگیری ، بازم تو صف غذا، عین زنهای سر کوچه غیبت میکنی و بازم میری که استرس امتحان و پروژه و .......... دیر رسیدنت رو داشته باشی.
خلاصه اینکه روزمرگیمون کمی عوض شده، یک جورهای دلچسبی که به آدم امیدواری میده ، کمی هیجان و کمی حس خوب جوونی............. امیدوارم روزهای قبل از امتحان هم حالم خوب باشه
یا حق
هر کی نخره ، خره. ( کنفوسیوس حکیم )
لازم به ذکر است که (خر) نخست٫ فعل است.