-
طرح تازه
دوشنبه 26 مردادماه سال 1383 15:39
مهربانترین بیا که روح خسته ام چشمهای روشن ترا بهانه می کند نازنین من بیا که باد، عطر گیسوی ترا با تمام کوله بار مهربانیت روانه می کند بهترین من بیا که رود، شعر رفتن ترا در تمام روح سر کشم ترانه میکند دلنشین من بیا که کوه، اوج استواری ترا در حضیض شانه های خسته ام جوانه میکند وقت آمدن ب دان که قلب من در تمام سرزمین مهر...
-
ولگردی ادبی
شنبه 24 مردادماه سال 1383 13:16
یک دوست عزیزی بهم می گفت وبلاگ گردی یک نوع ولگردیه کمی بهش خرده گرفتم . بعد فکر کردم خب خیلی وقت آدمو میگیره، این همه وبلاگ هر کسی یک قلمی داره همه هم دوست دارن نظرتو بدی و خلاصه هر چی بشینی روبروی این مونیتور لعنتی بازم میتونی حرفهای عرفانی، احساسی، بی ناموسی و خلاصه وبلاگهای عجیب غریب پیدا کنی اصلا وبلاگ نویسی یعنی...
-
محال
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 17:02
براتون دو تا مطلب نوشتم عوض روزی یکی یک روز در میون دوتا اینم وبلاگ جدیده خیلی وقته نه سینما میرم نه کتاب میخونم نه در مجالس ادبی شرکت میکنم فقط کار، تازه اونم نه دلچسب گردشی بادوستان اونم نه دلخواه گاهی دیدار فامیلی چه کسالت بار گاهی دلم میخواد مدل زندگیمو عوض کنم مثل کتابها یک جیپ بخرم برم تو دشت تو کوه پیش عشایر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 17:00
یک مرغابی در مه هی میخوام این وبلاگ دلتنگ نباشه هی چرخ زمونه نمیذاره حسین پناهی مرد چکار کنیم غصه بخوریم بپرسیم چند سالش بود آخی حیوونی! جوون مرد ! بگیم ای وای سه روز تو خونه مرده بود کسی نفهمید عجب دنیاییه همسایه از همسایه خبر نداره بگیم عجب دیوانه فیلسوفی بود آره هزار حرف روز مره یا حتی روشنفکرانه میشه زد همه چیز در...
-
جزیره دلتنگی
یکشنبه 18 مردادماه سال 1383 15:45
سفر آغاز کردم مثل هزار سفر رفته و هزاران راه نرفته سفر آغاز کردم با حس غریب همیشگی، پنجره ای که از بدرقه خالیست و دری که از پیشواز تهی سفر آغاز کردم در پیچ و خم کویری که مهتاب روز و شبش را به هم پیوند داده بود وابرهای طرح اندر طرحی که تا نیمه های آن شب غریب چشمان مرا به خود مشغول کرده بودند. بازی ابر و ماه را به این...
-
آغاز
یکشنبه 11 مردادماه سال 1383 13:42
سلام به همه دوستان در پل قناری ببخشید پل خواجو جای همتون خالی هوا دو نفره است ولی خب ................. دیگه بگذریم هنوز سفرم آغاز نشده یعنی هنوز حس سفر منو نگرفته دارم فعلا استراحت به شیوه تنبلی میکنم خیلی باحاله امتحان کنید تا بینهایت خواب جلوی تلویزیون بدون هیچ فعالیت باشعورانه ای مثل چارپایان تازه بر آن کتابی چند...
-
جزایر.....
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1383 17:50
تعطیلات داره آغاز میشه تعطیلات تابستانی نمیدونم برم جزایر هاوایی یا قناری دو دل دودلم تفریحات سالم! آفتاب، ساحل وبقیه اش دیگه بمانددهنتون آب میفته و بی حیا میشید خلاصه اینقدر پاداش و حقوق گرفتم که توی انتخاب first & second class سیتینگم موندم (چی گفتم) تازه موندم با کی برم دلبر که نداریم هیچ، دلبری هم که بلد...
-
مشق
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1383 17:49
پرنده ها که میخوانند مشق عشقبازی میکنم هرم آفتاب که صورتم را میسوزاند مشق تحمل میکنم برگریزان که میشود مشق شادمانی میکنم زمستان که می آید مشق دلگرمی میکنم ماه که بالا می آید مشق دلبری میکنم صدای مهربان دوستی راکه نمیشنوم مشق سازگاری میکنم دلتنگیها که در خانه دلم خیمه میزنند مشق زندگی میکنم تو که نگاهم نمیکنی مشق غرور...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مردادماه سال 1383 10:22
میلاد عجب دردی ........................... مثل آمدن یک کودک بی گناه به دنیای آدمها، درد میکشیم درد زنانه نه، درد دلواپسی، درد سردرگمی، عمیقه ولی شیرین وقتی لبخندشو میبینیم احمقانه شاد میشویم غافل از اینکه ازدیدن ما شاد نیست از ندانستن شاده مثل دیوانه ها اینم کودک منه قراره همه کار بکنه گریه ، بازیگوشی، شیطنت، لات بازی...
-
میلاد دیگر
سهشنبه 6 مردادماه سال 1383 00:15
سلام ......