ای کاش باغ بودیم
هر شب ،در اضطراب رجعت خورشید
هر سال در انتظار کوچ زمستان
ای کاش ابر بودیم
درآسمان پاک شتابان
شاد از وزیدن بادو سرخوش ز بارش باران
ای کاش رود بودیم
جاری بدون تکلف لبریز غرق عطوفت
با ریشه های درختان
یا کاش کوه بودیم
سرسخت , سربزیر
در بادو برف هزاران ...............در بی وفایی یاران
صد کاش و صد دریغ
هرسال نوبهار
با این همه شکوفه و باران
با نغمه های گیاهان
با رقص مست درختان
از راه میرسدا
نه مثل ابر و نه کوه …………..و نه مثل رود و درختیم
ما مثل جوی خیابان در فکر کوته بختیم
سرگرم سرنوشت
گمکرده راه خویش
درانتظار آخر خطیم
اکنون که میگذرد زودو بیدرنگ
دریاب و غنیمت شمر، که حاشیه رفتیم